بی محابا
نزدیک من نشین زیاد... مرض من از ایدز خطرناکتره ...
درباره من
دونده باد
مشاهده نمایه کامل من
بايگانی وبلاگ
◄
2010
(1)
◄
دسامبر
(1)
▼
2009
(25)
▼
دسامبر
(3)
مثلث
رفتن
تانگو
◄
سپتامبر
(2)
◄
اوت
(1)
◄
ژوئیهٔ
(2)
◄
مهٔ
(4)
◄
آوریل
(8)
◄
مارس
(3)
◄
فوریهٔ
(2)
مثلث
بازم گرفتار یه مثلثم...
خسته شدم از این شکل مزخرف...
یکی بیاد که یه خط بکشه نه مثلث...
..
بعد نوشت: لعنت به هر چی هندست که بهش میگن مثلثات
.....
رفتن
درو بست و رفت....
به همین سادگی...
بعدنوشت: بعد نوشتو زهرمار... بعدنوشت داره؟؟ بعدش مردم.. خوبه؟؟
...
تانگو
دستمو میپیچم کمرت...
کف پاهاتو بذار روی پام...
بیا بالا ....
آروم تکون بخوریم...
بی هیچ مشغله ای ....
بعد نوشت: بعده تانگو دیگه خیلی خصوصیه... بعدنوشت نداره
....
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)