بید مجنون




دلم میخواد مهمون گرمی خورشید شم
زیر بید مجنون

تره های موتو وقتی میریزی روی صورتت بالای خنده هات
یه بید مجنون می بینم که شاخه هاش ریخته
روی صدای رودخونه
زیر نور گرم خورشید لبات

بعد نوشت : دووس داشتم عکستم بذارم ببینم کسی میتونه فکر دیگه هم بکنه ؟؟
یا فقط منم این شکلی می بینم؟؟

....

تبخال


لبای تبخالیتو کی باید ببوسم؟؟


...

پدر سوخته



ای پدر این دوست داشتن بسوزه....

که شب می کندت ساعت گیج و گم زندگیم...

فردا صبح بازم میکندت خورشید....

شاید خورشید یه روز ابری ...

اما همیشه گرمی.... همیشه هستی...

حتی اگه من عقب جلو شم ........


....

ساعت


امشب فهمیدم زندگیمو با ساعتی تنظیم کردم که دقیقه هاش عقب جلو می شن .

اصن نمی فهمما...
این خوبه چندمین بار باشه؟؟ ها؟؟...
بابا من نمی خوام اصن ساعت داشته باشم...
همشون خرابن....
مگه این خر می فهمه؟؟

خره دیگه.... باحاله....

بعد نوشت

می دونی تنظیم یعنی چی
تنظیم یعنی
وقتی تو پنجی منم پنجم
وقتی شیشی منم شیشم
وقتی هفتی منم هفتم
الاغ
باتو تنظیمم چه جلو چه عقب

...